معنی جل حال - جستجوی لغت در جدول جو
جل حال
از مراتع لنگای عباس آباد
ادامه...
از مراتع لنگای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر اهل حال
اهل حال
اَهلِ حال
واقفان بر رازها و چگونگی چیزها، زنده دل، خوش گذران
ادامه...
واقفان بر رازها و چگونگی چیزها، زنده دل، خوش گذران
فرهنگ فارسی عمید
تصویر بی حال
بی حال
بی رمق، سست، ناتوان، آنکه حال خوشی ندارد
ادامه...
بی رمق، سست، ناتوان، آنکه حال خوشی ندارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویر مقل حال
مقل حال
بی توشه آنکه پریشان حال و تهیدست باشد: (جهود مردی مقل حال بود و بی زاد و راحله میرفت) (جوامع الحکایات. 106: 1)
ادامه...
بی توشه آنکه پریشان حال و تهیدست باشد: (جهود مردی مقل حال بود و بی زاد و راحله میرفت) (جوامع الحکایات. 106: 1)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بد حال
بد حال
پراشیده
ادامه...
پراشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر در حال
در حال
فورا فی الحال هماندم
ادامه...
فورا فی الحال هماندم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر با حال
با حال
خوش ساخت خوشنما
ادامه...
خوش ساخت خوشنما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر جز غال
جز غال
دنبه برشته کرده جز درجز دره
ادامه...
دنبه برشته کرده جز درجز دره
فرهنگ لغت هوشیار
الی حال
الی الحال: مستوفیان جدید که از دو سال قبل الی حال بمنصب استیفانایل شده اند
ادامه...
الی الحال: مستوفیان جدید که از دو سال قبل الی حال بمنصب استیفانایل شده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تر حال
تر حال
فراروی (کوچ) دیدین
ادامه...
فراروی (کوچ) دیدین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر علم حال
علم حال
بینش
ادامه...
بینش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بی حال
بی حال
سست
ادامه...
سست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر بی حال
بی حال
Listless, Zonked
ادامه...
Listless, Zonked
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر بی حال
بی حال
بی حال
apathique, épuisé
ادامه...
apathique, épuisé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
جل چال
از مراتع لنگای عباس آباد
ادامه...
از مراتع لنگای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویر بی حال
بی حال
بی حال
নিষ্ক্রিয় , ক্লান্ত
ادامه...
নিষ্ক্রিয় , ক্লান্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویر بی حال
بی حال
بی حال
bila shauku, kuchoka
ادامه...
bila shauku, kuchoka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویر بی حال
بی حال
بی حال
بے حال , تھکا ہوا
ادامه...
بے حال , تھکا ہُوا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویر بی حال
بی حال
بی حال
isteksiz, bitkin
ادامه...
isteksiz, bitkin
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویر بی حال
بی حال
بی حال
무기력한 , 지친
ادامه...
무기력한 , 지친
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویر بی حال
بی حال
بی حال
無気力な , 疲れた
ادامه...
無気力な , 疲れた
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویر بی حال
بی حال
بی حال
חסר מרץ , עייף
ادامه...
חסר מרץ , עייף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویر بی حال
بی حال
بی حال
lesu, kelelahan
ادامه...
lesu, kelelahan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویر بی حال
بی حال
بی حال
उदासीन , थका हुआ
ادامه...
उदासीन , थका हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویر بی حال
بی حال
بی حال
apatyczny, wyczerpany
ادامه...
apatyczny, wyczerpany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر بی حال
بی حال
بی حال
ไร้เรี่ยวแรง , เหนื่อยล้า
ادامه...
ไร้เรี่ยวแรง , เหนื่อยล้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویر بی حال
بی حال
بی حال
apathisch, uitgeput
ادامه...
apathisch, uitgeput
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویر بی حال
بی حال
بی حال
apático, agotado
ادامه...
apático, agotado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویر بی حال
بی حال
بی حال
apatico, esausto
ادامه...
apatico, esausto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر بی حال
بی حال
بی حال
apático, exausto
ادامه...
apático, exausto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر بی حال
بی حال
بی حال
无精打采的 , 精疲力尽的
ادامه...
无精打采的 , 精疲力尽的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر بی حال
بی حال
بی حال
апатичний , виснажений
ادامه...
апатичний , виснажений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر بی حال
بی حال
بی حال
lustlos, erschöpft
ادامه...
lustlos, erschöpft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر بی حال
بی حال
بی حال
апатичный , измотанный
ادامه...
апатичный , измотанный
دیکشنری فارسی به روسی
بے حال
بی حال، ناخوش
ادامه...
بی حال، ناخُوش
دیکشنری اردو به فارسی